رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت شصت و دوم :
امروز با آیه بیرون رفتهاند.کمپوت گرفتهاند و حالا دم یک آپارتمان ایستادهاند.آیه پلاستیک کمپوتها را دست خیال میهد.دختر رنگ به روندارد و هیجانزده است.
-مطمئنی کار درستی میکنم عمه.
-فعلا که داریم سورپرایزش میکنیم.
این را میگوید و به خیال اشاره میکند عقب تر بایستد.نفسهای خیال تند شده و عصبیست.آیه دست روی زنگ میگذارد و چند ثانیه بعد در باز میشود.آیه
Aa
00عالی ودلنشین ممنونم🙏🌺🌺🌺